مسافرکوچولوی مامان

بدون عنوان

1392/12/12 10:26
نویسنده : لیلی
330 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان

نزدیک به یک سال انتظار همچین روزی رو می کشیدم ،تا اینکه بالا خره خدا به من لطف کرد و دو روز پیش از وجود شما باخبر شدم فضیه اینجوری بود:

این ماه اصلا فکرشو نمی کردم که مامان شده باشم واسه همین همه مدل کارهای سنگین کردم،برخلاف هر ماه که از اواسط ماه هزارتا بیبی چک می گرفتم و تست می کردم این ماه دوتا خریدم یکدونه دور روز قبل از موعد پری گذاشتم که منفی بود و کلی خورد توی پر من و بابایی،تا اینکه روز پری از راه رسید و من صبح موقع نماز با هزارتا استرسآخرین بیبی چک رو گذاشتم و بعد از ده ثانیه دوتا خط ظاهر شد که یکیش خیلی کمرنگ بود از خوشحالی با خودم حرف ی زدم بعدم بشکن زنون اومدم بیرون و به آاقای بابا گفتم اما باورش نمیشد که می گفت بازم توهم زدی،خلاصه به بابایی گفتم واسم یک بیبی دیگه بگیره که مطمین شم اونم یکدونه ازین گرونا خرید و رفتم گذاشتم که دیدم بله اینم دوخط شد،دیگه مطمین بودم که هستی،از خوشحالی گریه ام گرفته بود آخه حضورتو توی روز جمعه اعلام کردی و این برای من یک نشونه بود که تو هدیه ی آقا امام زمان(عج)هستی و حتما یک مهدی یار واقعی میشی.

روز بعد رفتم آزمایش دادم و سر راه که از آزمایشگاه بر میگشتم یک بیبی دیگه خریدم و ایندفعه دوتا خط پر رنگ پرنگ شد.عصر ساعت ۷ رفتم جواب آز رو گرفتم و دیدم بله بتای من ۱۰۰ و این حضور شمارو تایید می کرد

پسندها (1)

نظرات (0)